مبانی تدبر در قرآن

در گفتمان دینی رایج در جامعه، قرآن و مفاهیم تدبری آن جایگاه محوری ندارد و تدبر در قرآن به عنوان یک وظیفه مهم دینی و شرعی تلقی نشده است. در اینگونه دینداری، ما سالها می توانیم مسلمان باشیم یا حتی ادعای هدایت دیگران را هم داشته باشیم، اما حتی یک دور، قرآن را تدبر نکرده باشیم. چه شده است که با وجود اعتقاد به قرآن، تنها بهره ما از قرآن شده است، خواندن قرآن برای ثواب، بدون تدبر در قرآن؟ چه شده است ما معارف دین مان را از قرآن اخذ نمی کنیم؟ چه شده است که دیگر منابع دینی اصل شده است و قرآن در حاشیه قرار گرفته است؟ مگر منبع اصلی دین قرآن نیست و دیگر منابع دینی نباید اعتبار خود را از قرآن کسب کنند؟

مقام معظم رهبری(حفظه الله) در مقدمه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» فضای دین داری جامعه را چنین ترسیم کرده اند:

«(در تحقیقات و مباحثات اسلامی) قرآن – سند قاطع و تردید ناپذیر اسلام – در بیشترین موارد، سهمی در روشنگری و راهگشایی نیافته و به جای آن، دقت ها و تعمقات شبه عقلی یا روایات و منقولات ذهنی –و گاه با اعتباری بیشتر– میداندار و مسئول شناخته شده و بالنتیجه، تفکرات اعتقادی جدا از قرآن و بی اعتنا به آن، نشو و نما یافته و شکل گرفته است. شاید همین بی‌ارتباطی و بی‌اعتنایی یا احساس بی نیازی یا نومیدی از امکان استفاده‌ای صحیح –که هر یک به نوبه خود، معلول عواملی خاص است– موجب آن گشته که تدبر در آیات قرآن، جای خود را به قرائت و تلاوتی سطحی و سرسری و فاقد نتیجه و ثواب دنیوی و یکسره برای پاداش و جزای اخروی، داده و کتاب کریم الهی دستمایه عوامی ها و عوامفریبی ها شده است.»

برخی گفتمان دینی رایج را بدون اشکال می دانند و فقط مشکل را در عمل نکردن و کم کاری متدینین می دانند! کم کاری متدینین گرچه بخشی از مسأله است، اما ریشه مسأله نیست؛ از همین روست که عدم توجه به قرآن و محور قرار ندادن آن در بهترین و پرتلاش ترین دین داران ما و حتی در مراکز تخصصی دینی و حوزه های علمیه ما نیز دیده می شود!

علامه طباطبائی(ره) در تفسیر شریف المیزان در خصوص مهجوریت قرآن حتی در مراکز تخصصی دینی بیانی بس عجیب دارد: اگر در باره علوم دینی دقت کنی، خواهى دید که طورى تنظیم شده که پیدا است گویى هیچ احتیاجى به قرآن ندارد، حتى ممکن است یک محصل همه آن علوم را فرا بگیرد متخصص در صرف و نحو بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول بشود، و همه این درسها را تا آخر بخواند و قهرمان این علوم نیز گردد، و حتى به پایه اجتهاد نیز برسد، ولى قرآن را آن طور که باید نتواند قرائت کند، و یا به عبارتى اصلاً دست به هیچ قرآنى نزده باشد (ج۵/ص۴۵۰).

لذا مسئله عمیق تر از تحلیل های رایج است. در واقع، مشکل در برخی مبانیِ غلطی است که در میان ما رایج شده و گفتمان دینی ما را شکل داده است. تا این مبانی تصحیح نگردد، جایگاه قرآن نزد ما همین خواهد بود و تدبر در قرآن برای ما همان مکانت را خواهد داشت، هر چند ادعای ما چیز دیگری باشد! قرآن وقتی محور دین داری ما خواهد شد که برخی مبانی نادرست ما تصحیح گردد و تدبر در قرآن وقتی به عنوان وظیفه اصلی دینی ما تلقی خواهد شد که برخی پیش فرضهای غلط ما از بین برود.

در ادامه به برخی از این مبانی صحیح اشاره شده و برای تشریح هر مبنا تعدادی مقاله و تحقیق مرتبط عرضه می گردد.

مقدمه اول: انحراف اخباری گری، مهم ترین مانع گسترش فرهنگ تدبر در قرآن

مقدمه دوم: گفتمان قرآنی ولایی، بستر اصلی گسترش فرهنگ تدبر در قرآن

1- مبنای اول: تدبر، فهم ظاهر قرآن است و تفسیر، شرح و تفصیل قرآن برای اقامه و اجراء

۲- مبنای دوم: در فهم تدبری قرآن نیازی به منبع دیگری جز خود قرآن نیست.

۳- مبنای سوم: در فهم تدبری قرآن نیازی به دانستن شأن نزول نیست.

۴- مبنای چهارم: چینش آیات در سوره ها وحیانی است نه بشری.

۵- مبنای پنجم: عدم نزول پراکنده آیات هر سوره

۶- مبنای ششم: وحیانی بودن چینش سوره ها در قرآن

۷- مبنای هفتم: عدم تحریف قرآن