تعریف گفتمان قرآن و ولایت و تبیین نتایج و الزامات آن

1. معرفی

جامعه بشری جهت رسیدن به اهداف والای خود علاوه بر قدرت عاقله خدادادی، نیازمند برنامه جامع الهی است. برنامه الهی برای بشر، همان ادیان الهی است که از طریق وحی به انبیاء عظام و توسط ایشان به جامعه بشری عرضه شد. آخرین و جامع‌ترین دین الهی، دین اسلام است که در قالب وحی قرآنی و توسط پیامبر اکرم(ص) به بشریت رسیده است. هر چند اسلام حقیقت واحدی است، اما خوانش‌های مختلفی از آن صورت گرفته است. گفتمان قرآن و ولایت، نظر به حقیقت این دین الهی دارد و اسلام ناب را جستجو می‌کند. اسلامی که وحی و رسالت، قرآن و عترت(ع) را نه جدا از هم و نه صرفاً در کنار یکدیگر، بلکه هر کدام را جامع و کامل و دارای نقشی ویژه دانسته و در عین حال بلوغ و کمال دین را در ابتنائی عقلانی به قرآن و اقتدایی آگاهانه به ولی الهی می‌داند. خطوط اصلی این گفتمان را می‌توان در عبارات ذیل بیان کرد:

  • انسان، موجودی مختار است و نیروی عاقله انسان موهبتی الهی است که خیر را تشخیص می دهد و راه درست را اختیار می کند. البته همین عقل اقرار می کند که جهت تشخیص جامع و کامل مسیر هدایت (به ویژه در گستره جهانی و تاریخی) نیاز به هدایت ویژه خدا از طریق وحی و برنامه جامع الهی دارد.
  • قرآن، مجرای اعمال ولایت الهی بر انسانها، قانون اساسی دین و برنامه جامع هدایت و مبیّن خطوط کلی بینش توحیدی، انگیزه خدایی، منش و سلوک الهی و عمل وحیانی است.
  • خطوط کلی هدایت الهی در قرآن، برای عموم مردم از طریق انس مستمر متدبرانه با قرآن قابل فهم است و همه مردم بدان موظفند.
  • برنامه الهی قرآن به مانند همه برنامه‌های بشری، جهت اقامه و اجراء، نیازمند حاکم، رهبر و مجری ای از جنس انسان است، لذا این مهم از طریق اولیاء الهی به عنوان خلیفه خداوند انجام می‌شود. بر این اساس، پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) جانشینان خداوند، جهت اقامه و اجرای قرآن می‌باشند و ایشان در طول ولایت الهی و در حیطه برنامه الهی(قرآن) بر بشریت ولایت دارند و وظیفه جامعه بشری اطاعت آگاهانه از اولیاء الهی و نصرت ایشان در راستای اجراء و اقامه قرآن می‌باشد.
  • در صورت غیبت امام معصوم(ع)، ولایت نائبان خاص و عام ایشان، جایگزین است و سنت پیامبر اکرم(ص) و سیره ائمه معصومین(ع)، راهنمای نائبان برای اقامه و اجرای قرآن می‌باشد. البته شرط فهم صحیح و جامع از سنت پیامبر اکرم(ص) و سیره ائمه معصومین(ع) که از طریق روایات و نقل‌های تاریخی به ما رسیده است، فهم این روایات و نقل ها در پرتو قرآن و چارچوبهای بر آمده از آن است.

از این رو بر پایه گفتمان قرآن و ولایت، اجراء و اقامه قرآن جز با سلوک جمعی، تشکیل حاکمیت الهی و تبعیت از ولی الهی میسر نیست و ولایت خدا و والیان الهی و برپایی حکومت الهی جز با بصیرت قرآنی عموم مردم و ولایت‌مداری آگاهانه برخاسته از آن، امکان تحقق ندارد.

پس بر پایه گفتمان قرآن و ولایت، عموم مردم دو وظیفه مهم بر عهده دارند:

  • تدبر در قرآن (با سرمایه بدیهیات و فطریات همه‌فهم انسانی)، جهت فهم خطوط کلی بینش توحیدی، انگیزه خدایی، منش و سلوک الهی و عمل وحیانی
  • همراهی، همیاری و تبعیت عاقلانه، آگاهانه و فعالانه از ولی و حاکم الهی زمان خود در راستای اجراء و اقامه قرآن

2. آثار و نتایج

آنچه در توضیح گفتمان قرآن و ولایت بیان شد، آثار و نتایجی دارد که به برخی از آنها در سه مسأله مهم اشاره می کنیم:

1-2. در مسأله جایگاه عقل و نسبت آن با قرآن و ولایت

گفتمان قرآن و ولایت، نه قائل به عقل بسندگی است و نه معتقد به ناقص بودن عقل انسانها و حجیت نداشتن براهین عقلی. در این گفتمان، از یک سو بدیهیات و فطریات همه‌فهم انسانی، مرشد انسان به سوی هدایت الهی بوده و همو همراه انسان برای تفهم و تلقی هدایت قرآن و امام است، و از سوی دیگر هدایت الهی در قرآن و ولایت رهبران الهی، با زبانی عقلانی، این قوه عاقله عمومی را رشد داده و گام به گام شکوفا نموده و به کمال می رساند؛ کمالی که بدون وجود این هدایت و ولایت، امکان فعلیت نداشت.

بر این اساس در گفتمان قرآن و ولایت:

  • عقل حجت خداست و عاقله عموم انسانها، سرمایه اولیه برای فهم صحیح را دارد، بنابراین عموم انسانها می توانند عاقلانه به سمت قرآن بروند و آن را به روش صحیح و به درستی فهم کنند.
  • اعتقاد به الهی بودن قرآن و ولایت، به معنای جدایی آنها از ساحت عقل و تنافر با آن نیست، و از سوی دیگر التزام به قوه عاقله، منافاتی با نیاز عاقله انسانی به قرآن و ولایت ندارد.
  • تمامی مسیر هدایت قرآنی ولایی با توجه به سرمایه فطری و عقلانی انسان و در جهت رشد و شکوفا کردن عقلانیت جمعی انسانها به پیش می رود.

2-2. در مسأله جایگاه و نسبت قرآن و ولایت

گفتمان قرآن و ولایت، گفتمانی است که نه قائل به قرآن بسندگی است و نه معتقد به ولایت بسندگی، نه کارکرد و جایگاه قرآن و ولایت را یکی می داند و نه آنها را با هم خلط می کند.

در گفتمان قرآن و ولایت، قرآن، برنامه جاودانه، کامل و جامع الهی برای همه انسانها است، فلذا قانون اساسی دین الهی است و کار ویژه آن، تبیین چارچوب و کلیات برنامه هدایت جامعه بشری است و وظیفه همه انسانها تدبر در قرآن جهت فهم برنامه الهی است و این امری شدنی برای همگان است.

در این گفتمان، ولی الهی، انسانی است کامل، پیرو محض قرآن و تجلی تمام حقائق آن و وظیفه او رهبری جامعه بشری جهت اقامه برنامه و دستورات قرآن است.

بر این اساس در گفتمان قرآن و ولایت:

  • اعتقاد به ولایت، به معنی نقص قرآن و یا عدم امکان فهم قرآن برای عموم نیست و از سوی دیگر، اعتقاد به قرآن کامل و قابل فهم برای همه، نافی نیاز به رهبری الهی برای اقامه و اجرای قرآن نیست.
  • آنچه عِدل قرآن است، عترت است نه روایت؛ و کار ویژه عترت، ولایت و رهبری امت است و روایات و سیره ایشان، راهنمای رهبران جامعه است نه بیان کننده معانی روشن قرآن.
  • انسان ولایی باید در فهم دین، قرآن محور باشد و انسان قرآنی در اقامه دین، ولی محور.

3-2. در مسأله جایگاه و نسبت تدبر و تفسیر

گفتمان قرآن و ولایت، نه قائل است به تدبر بسندگی و نه به تفسیر بسندگی و نه به خلط تدبر و تفسیر، بلکه می گوید، در عین اینکه تدبر در قرآن و تفسیر قرآن از هم ساحت جدایی دارند، اما هم ما نیاز به تدبر در قرآن داریم و هم تفسیر قرآن.

در این گفتمان، تدبر، فهم مجموعی و جامع قرآن کریم است و وظیفه همه انسانها بوده و این فهم جامع باید پایه و اساس دینداری همگان باشد. قرآن در مقام فهم تدبری، روشن و گویا بوده فلذا انسانها در این مرحله جز مراجعه به همان بدیهیات و فطریات همه فهم و خواندن و مطالعه مکرر قرآن و یادگیری زبان آن (زبان عربی قرآنی) نیازی به هیچ منبع دیگری (مانند روایات و…) ندارند.

در این گفتمان، تفسیر، تبیین جزئیات و تفصیل دستورات قرآن در مقام اجرا و پیاده سازی قرآن در هر زمان و مکان است و پیامبر اکرم(ص)، به دستور خدا در قرآن، مفسر، مبین و مجری قرآن بوده و به وصیت ایشان، اهل بیت(ع)، مفسران و مجریان قرآن در طول زمان حیات بشری بوده و با تربیت ایشان، امر تفسیر و اجرای قرآن در برخی سطوح، قابل انتقال به دیگران نیز می باشد.

بر این اساس در گفتمان قرآن و ولایت:

  • تدبر در قرآن وظیفه همه مردم است، تفسیر و تبیین قرآن وظیفه رهبران الهی.
  • همه مردم باید قرآن را بفهمند و به فرمان قرآن، با رهبران الهی در اجرای قرآن همراهی و همیاری کنند و در این راه از ایشان تبعیت عاقلانه، فعالانه و آگاهانه داشته باشند.
  • برای تدبر در قرآن (فهم قرآن) به روایت نیازی نداریم، اما برای اقامه و اجرای قرآن به رهبر الهی نیازمندیم.

3. الزامات

  • نباید عاقله عمومی انسانها را از نصاب خارج کرد و قرآن و قرآن فهمی را از دسترس عموم مردم دور کرد. قرآن را باید به دست همه انسانها رساند و توانایی تدبر در قرآن را برای همه، ایجاد و فعال کرد تا تعقل و بصیرت قرآنی امری فراگیر گردد.
  • دو مقدمه مهم ایجاد و فعال سازی توانایی تدبر در قرآن در عموم انسانها، انس با قرآن و یادگیری زبان قرآن(عربی قرآنی) است. باید مقدمات انس مردم با قرآن و زمینه یادگیری عربی قرآنی را هر چه بیشتر فراهم کرد.
  • باید قرآن محوری در شناخت دین را احیاء کرد. روایت محوری، فلسفه محوری، عرفان محوری و… نقص یا انحراف است. باید عقاید دینی را با عرضه بر محکمات قرآن، پالایش کرد و محکمات و اولویتهای قرآنی را در جامعه احیاء کرد.
  • باید مفهوم و جایگاه ولایت را بر مدار تبیین جامع قرآنی فهمید. مفهوم اصلی ولایت در قرآن نه صرفاً محبت است و نه صرفاً تصرفات باطنی؛ ولایت، سرپرستی و رهبریِ جامعه انسانی جهت اقامه دین در تمام شئون زندگی انسانها است. انحصار ولایت در محبت یا ولایت تکوینی و پرداخت افراطی به آنها، نتیجه‌ای جز تحت الشعاع قرار گرفتن مسأله حاکمیت و رهبری جوامع انسانی و سپردن این امر مهم به طواغیت ندارد. خصومت طواغیت با انبیاء و اولیاء نه بر سر محبت بوده و نه بر سر مقامات باطنی.
  • باید خط مستمر ولایت و حاکمیت الهی را احیاء کرد. برای این کار ابتدا باید ولایت مطلق خدا بر تمام شئونات بشر را که در قرآن بروز پیدا کرده، از طریق گسترش فرهنگ تدبر در قرآن، زنده کرد. سپس در راستا و چارچوب ولایت خدا از طریق قرآن، ولایت رسول خدا(ص) تبیین می‌شود. ولایت اهل‌بیت(ع) نیز در راستا و چارچوب ولایت پیامبر اکرم(ص) تا رسیدن به آرمان جامعه بشری ادامه دارد. با تبیین جامع خط ولایت، جایگاه ولایت فقیه در راستا و چارچوب ولایت اهل‌بیت(ع) برای عموم انسان‌ها قابل درک و پذیرش خواهد بود.